سحربردرگه معشوق نالیدن چه شیرین است
سری برآستان دوست ساییدن چه شیرین است
دلی خونباروچشمی اشکبارو چهره ای خندان
به روی بحرخون خویش خندیدن چه شیرین است
به راه حق فراتر از تن و جان آ برو دادن
به راه عشق خوددادن خدادیدن چه شیرین است
به زیرسلطه دشمن بلادیدن اگرسخت است
به روزحاکمیت هم ستم دیدن چه شیرین است
زدشمن گرهزاران تیرزهرآگین خوری سهل است
زدست دوست جام زهرنوشیدن چه شیرین است
مسلمان بودن و ازکفر رنجیدن سزاوار است
به جرم دین زدینداران جفادیدن چه شیرین است
اگرظلمت هزاران تیرکین بر پیکرت بارد
براوج آسمان چون مهرتابیدن چه شیرین است
به غمخواری غم دل گفتن آرامش دهد اما
غمت با چاه گفتن زار گرییدن چه شیرین است
درآن شهری که فهمیدن گناه دردمندان است
صدای درد را ازدل نیوشیدن چه شیرین است
بلور دل شکستن بر سریر سرخ پیروزی
اگرتلخ است طعم دردفهمیدن چه شیرین است
وضو با خون دل تکبیر از سوز جگر گفتن
زباغ سبزسجاده ثمرچیدن چه شیرین است
ز نا پاکی خود گر طعن بشنیدی روا باشد
"مطهر"بودن ودشنام بشنیدن چه شیرین است
سروده : سید علیرضا شفیعی مطهر
کلمات کلیدی: